صدراصدرا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

صدرا کوچولو

چهارپا

پسرم دیگه مامان به قول بزرگترا چهارپا شدی کامل و از سینه خیز رفتن خبری نیست البته رفتیم خونه دوست مامانی که پسرش سه روز از شما بزرگتره اون هی چهار دست و پا میرفت شما چند قدم سینه خیز چند قدم چهاردست و پادیگه داشت بهت برمیخورد که تو هم شروع کردی از اون به بعد دیگه راه افتادی فدات شم   ...
27 مهر 1391

اولین مسافرت عسلم

  سلام قند عسلم مامانی ببخش با تاخیر دارم برات مینویسم اخه مامانی ما رفته بودیم مسافرت اولین مسافرت طولانی که شما تو این مدت زندگی حوشگلت داشتی من همش غصه میخوردم نکنه اذیت بشی یا اب و هوا بهت نسازه ولی خدا رو شکر شما خیلی پسر خوبی بودی و اصلا اصلا نه اذیت کردی نه اذیت شدی تازه خیلی خیلی هم بهت خوش گذشت چون همش ددر بودی و تا میگفتی ددددددد میرفتی بیرون و کلی ذوق میکردی شما اونجا یه امامزاده هم رفتی که برادر امام رضا بود و من کلی برای عاقبت بخیری شما دعا کردم  مامانی زیاد نتونستم ازت عکس بگیرم ولی همونا رو برات میزارم اینم چند تا عکی از مناظره ده ...
26 مهر 1391

سفر به بهشت

 سلام عزیزم یه جایی تو این کره خاکی هست که بهش میگن بهشت .بهش میگن عشق کربلا   کربلا جایی که امام سوم ما یعنی امام حسین (ع) اونجاس با برادرش حضرت ابوالفضل(ع) سقای کربلا   هر مسلمونی تو زندگیش دوست داره حداقل یه بارم شده پا به این بهشت بزاره   حالا مامانی و بابایی با دایی جون رفتن به این بهشت من خیلی خیلی براشون خوشحالم   مامانی و بابایی ارزوشون بود برن اونجا که دایی جون این ارزوشون و براورده کرد دستش درد نکنه   وقتی میرفتن بهشون گفتم از امام حسین بخوان که ماروهم بطلبه که ماهم بریم اونجا اخه من عاشق کربلام.   وهمچنین گفتم برای عاقبت بخیری تو کوچولوی نازنینمم دعا کنن ...
22 مهر 1391

هفت ماهگی اقا صدرا

پسر من امروز هفت ماهه شد هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ایشالله هفتاد ساله بشی نفسم هفت ماه داره از مادر شدن من میگذره و من روز به روز دارم با این واژه قشنگ و معنی دار بیشترا ز بیش رابطه برقرار میکنم و اونو با پوست و خونم حس میکنم این تجربه شیرین و مدیون تو کوچولوی دوست داشتنیم هستم قبل از بارداری همیشه وقتی میدیدم  که یه مادر داره به نینیش شیر میده همیشه میگفتم چه حسی داره وقتی بچه داره ازش شیر میخوره و در اون حال داره به چشمای مادرش نگاه میگنه به نظرم الان که خودم دارم تجربش میکنم قشنگ ترین نگاه دنیا نگاه نینیه وقتی داره از سینه مادر شیر میخوره و به چشمای مامانش نگاه میکنه و یه حسیکه تا وقتی مادر نشی واقعا نمی...
18 مهر 1391

پسرم وایمیسته هورااااااااااااااااااااااااااا

پسر مامان دیگه بزر شده و خودش دوست داره هر جایی که میخواد بره که یه موقع مامان جولوشو نگیره قربونت بشم من و بابایی تو اشپزخونه بودیم که یهو دیدیم هیچ صدایی از شما نمیاد باباییی اومد ببینه شما چه کار میکنی که با تعجب منو صدا کرد گفت بیا ببین این پسری کجاست منم اومدم دیدم شما پشتی رو گرفتی و بلند شدی من و بابایی شما که یهو افتادی زمین ولی همچنان من و بابایی و نگاه میکردی و واااااااااااااا اینا چرا این جوری شدن که یهو به خودت اومدی و ولی دیگه از اون روز کار مامانی در اومده و همش باید دنبال شما باشه که نکنه خدایی نکرده بیفتی اخه داری ماشالله دور خونه رو میچرخی دیگه  قبلا سینه خیز الانم که دیگه دست به دیوار راس...
18 مهر 1391
1